5 آبان

از حرفام عصبی می‌شی چون من نمی‌تونم بیخیال بشم ، می‌خوام اما نمی‌تونم . نگران نباش و تا آخر بخون ...منم بابت همه‌چیز متاسفم ولی این چیزیو درست نمی‌کنه . تو فکر می‌کنی من دوست دارم بیام دورت بچرخم مثل یه مگس تا فقط بذاری کنارت بشینم ؟ تو فکر می‌کنی دوست دارم این رفتارمو ؟ من مریضم هانیه ... یه دوستی داشتم خیلی بی‌مغزتر از من بود ، می‌دونی حالا کجاست ؟ انجمن ملی نخبگان و از کانادا پیشنهاد داره . من نباید گیر این باشم که فلان درسو بیست بشم یا نه ... من باید درگیر خلق کردن باشم و یادگرفتن کمترین دغدغه‌م باشه . فقط وقتی تو هستی من این انگیزه رو دارم ، بدون تو من هیچم ... مرگ می‌خندد به فهم غافل من تا ابد // بی‌ تو گر یک ‌لحظه خود را زنده باور می‌کنمبدون تو نفس می‌کشم ، راه می‌رم ، می‌خندم ، ورزش می‌کنم ، درس می‌خونم و هزارتا غلط دیگه می‌کنم ولی باور کن فقط یه مشت گوشت دارن تکون می‌خورن بدون هیچ انگیزه‌ای ... تو قلب تپنده منی ...تو مزخرفی ؟ من تا عمر دارم همین مزخرفو می‌خوام که برام بهترینه اما نگرانم نباش :)تو را بجز به تو نسبت نمى‌توانم كرد // که در تصور از این خوبتر نمی‌آید :)تو که رفتی و من هنوز اینجا نشستم ولی ما هیچوقت برای هم آزار نداشتیم اگر و فقط اگر دروغ نمی‌بود ...از این که دیدم نوشتی برام خوشحال شدم و قلب وحشتناک می‌تپه :))‌ اما از این ناراحتم که بازم برای دورکردنم و خوش‌حالم کردنم داری دروغ می‌گی :)تو زندگی خوبی داشته باشی اما من هیچ آینده خوبیو برای خودم متصور نیستم ...به هیچ‌صورت ز دور گردون نصیب ما نیست، سربلندی // ز بعدِ مردن، مگر نسیمی غبارِ ما را برَد به بالا(از این که از اشعار استفاده ابزاری کردم ببخش اما اینا بدون شک خیلی قشنگ‌تر حرف زدن :)) )https:// 5 آبان...ادامه مطلب

5 آبان...

جر و بحث با دایی (فهمیدم کورم :| )

فوتسال و دعواش 

هانیه و کار دستی و حال خوبشُ و همه خوبا / :

خوشحالم به خودم مربوطه چرا ، و من نمیدونم چرا : |

هرکی هم حالمُ نمیفهمه مشکل خودشه . هانیه (ع)♥

اصلا ولش کن شعر را, سیگار داری 5 آبان...

5 آبان...

5 آبان...

5 آبان...

روی کاشیا داشتم مینوشتم تو مدرسه (شعر) (جمله بندی را میبیند و میخندد)

+

بعد دو شب و یک روز مهدیکمو دیدم ذوق مرگ بودم♥

+

مقداری خندیدم با اذیت کردن یک عدد یره ی خسته♥

+

کرالیک آشک رو خریدم

+

فردا لازم نیست صبح بیدار بشم (پنجشنبه س)

every thing will be ok 5 آبان...

5 آبان...

سه تا کتاب

ملت عشق ، مسخ ، دیوانه  و پیامبر

+

پیشنهاد همین چالش از طرف مهدیکم

+

حرف زدن با نیکنام

+

حرف زدن با مهدیکم

 

5 آبان...

اولین بارمه که دارم در محضر عموم مینویسم ، پس سعی میکنم انسان باشمُ زیادی لفتش ندم :|

افتتاح وبلاگ

+

وقت گذروندن با هانی

+

فوتسال 

 

من و سر سوزن ذوقم در طول روز 5 آبان...